وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل
ذخیره میکنم باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد
از آن یاد و خاطرات با تو بودن است ، از این سرزمینی که هر جای آن صحبت
از جدایی و نفرت است میروم. میروم به جایی که تنها صحبت از عشق و محبت باشد ،
به جایی که بی وفایی دردلها جایی نداشته باشد.از این
شهر ، از این شهر بی محبت با کوله باری از غمو نفرت میروم. میروم به جایی که لبخند همیشه بر لبان عاشقان باشد و
عاشقان ، دلشکسته و نا امید نباشند. از این دنیا ، از این سراب تنهایی میروم. میخواهم از غمها و غصه ها رها شوم ،
با عشق و محبت همنشین شوم. میروم به سرزمین شادی ها ، به جایی که تنها صحبت
از رویاهای شیرین محبت و عشق باشد. از این سرزمینی که یک دل با وفا نیز
در آن نمیتوان پیدا کرد میروم. میروم به جایی که قدر یک قلب عاشق را بدانند ،
به جایی که مردمانش درمرامشان دلشکستن نباشد.
دلم را با خود میبرم تا از این غمها و غصه ها رها
شود ، و دیگر لحظه به لحظه بهانه نگیرد. از زیر سقف این آسمان میروم ، آسمانی که
سرپناه من در لحظه های بی کسی نیست. میروم به جایی که از قلبهای عاشق مهمان نوازی کنند ،
رسم عشق را زیر پانگذارند، و به هم خیانت نکنند.از
این باتلاق ، از این کویر خشک ، از اینسرزمین بی محبت میروم. میروم به جایی که خوشبختی سهم همه عاشقان باشد. خاطرات با تو بودن را جا میگذارم و با تنها دار و
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل
ذخیره میکنم باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد عاشقی جرم قشنگی است به انکارش مکوش